محمد عرشيا متولد 11/8/88 و محمد عرشيا متولد 11/8/88 و ، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

محمد عرشیا هدیه ای از عرش

خاطره 5 روز اول به دنيا اومدن عرشياي عزيزم

از زماني كه شما به دنيا اومدي تا فردا شبش من يك لحظه هم نخوابيدم و فقط نگاهت كردم تا ساعت 4 بعداز ظهر كه ساعت ملاقات بود و بابا سيروس ، عموحسين و خاله معصومه ، دايي محمدعلي و دايي محمد حسين ،خاله ندا و ليلا خانوم (دوست مامان شمسي) اومدن. اتاق پر بود از سبدهاي گلي كه براي شما آورده بودن.وقتي مرخص شديم و مي رفتيم خونه بارون شديدي مي باريد طوري كه حتي گوسفند رو فرداش قربوني كرديم. فرداش هم مامان دلشاد، بابا بزرگ،عموحاتم و زن عمو سهيلا هم اومدن.شبهاي اول كه هنوز بچه داري بلد نبودم خيلي برام سخت بود.من و مامان شمسي شيفتي تا صبح بيدار بوديم. يك آينه بزرگ گذاشته بودم بالاي سرم و هر بار كه بالا مي گرفتمت كه بادگلو بزني با اون صورتت رو نگاه مي كر...
5 بهمن 1392

تصادفي وحشتناك 15/3/92

وقتي آماده مي شديم كه از راه دريايي و با ماشين خودمون به مسافرت بريم اصرار مي كردي كه با هواپيما بريم كه زودتر برسيم خونه مامان شمسي اينا.كاش همون موقع به حرفت گوش مي كرديم.با ماشين رفتيم رو كشتي و تا بندر آفتاب رفتيم و از اونجا هم با ماشين رفتيم سمت بندر عباس.بعد از ظهر رسيديم.هتل گرفتيم و وسايل رو گذاشتيم و رفتيم تو شهر  گشتي زديم و شما رو برديم شهر بازي.خيلي خوش گذشت.فردا ظهر ساعت 3 به قصد يزد بندر عباس رو ترك كرديم.شما همش اصرار مي كردي و مي گفتي كه ديگه بريم تهران واقعي.چون هميشه با هواپيما مي رفتيم و دو ساعته مي رسيديم تهران از اينكه يكروز بود از خونه در اومده بوديم و هنوز نرسيده بوديم خسته بودي و منظورت از تهران واقعي اين بود كه ...
2 بهمن 1392